نوشته ای برای بودنم در این دنیای خاکی و ... مروری بر خاطره از دست رفته ام
کل مطالب وبلاگ حذف گردید.
خداااااحافظظظ
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۸ ساعت 17:36 توسط حسن عامری
|
دیروزم را ورق می زنم و خاطرات گذشته را مرور میکنم. در روزهای بی تو بودن، صدای خش خش برگها را از لابلای صفحات پاییزی می شنوم و التماس شاخه ها را که در حسرت دستهای سبزت مانده اند. کم کم به این باور می رسم که سرنوشت، نثر ساده ایست از حسرت و اشک؛ که حرفی برای گفتن ندارد. به صفحات بهاری باهم بودنمان می رسم؛ گلهای بهار نارنجی را که سالها پیش با تمام مهربانیت از دستان گرمت گرفتم، از بالای واژه ها سر می زنند و چشمان زیبای تو را بهانه کرده اند. بیادت در کوچه های خاطره، قدم میزنم و تو را در ذره ذره اجزای این شهر، در کوچه و پس کوچه ها میجویم؛ ولی تو آن فرشته ای که برای همیشه و تا به ابد ترکم کرده ای و من چقدر ساده ام که هنوز رفتنت را باور نکرده و باز هم در هر قدم یاد تو را می جویم. ولی نه، شاید تو هم باز در فکر منی؛ آخه باز هم دیشب من خوابتو دیدم....
و اما بعد: این وب سایت تنها بهانه ایست واسه اینکه بدانی و بدانم روزی و شاید روزی باز همدیگر را خواهیم دید شاید... و شاید هم آن موقع، خاطرات دلتنگیهایمان را باز گوییم.
...و من تا آن زمان باز در روی این کره خاکی، با پیچ کوچه و در بسته خونتون عشق میکنم...